نويسنده: برتولد اشپولر
مترجم: جواد فلاطوري



 

دين اسلام در قسمت شرقي سرزمين فارسي زبان، در جنب دين زردشت که دين ملّي ايرانيان بود، با يک دين جهاني ديگري که تقريباً از 150 سال قبل از ميلاد مسيح، نيز در بين ايرانيان رواج يافته بود. ( 1 )، روبرو شد: يعني با دين بودا که در مرکز آسيا در همه جا به صورت به صورت مَهايانا ( ارّابه اي بزرگ ) پا به عرصه مي نهاد. بديهي است که اين دين در قرن ششم و آغاز قرن هفتم ميلادي بخصوص در ماوراء النهر ( 2 ) در برابر دين زردشت عقب نشيني کرد، ( 3 ) به طوري که يکي از زائران چيني بودايي مذهب هيون سنگ ( Hiuentsang ) ( در حدود سال 629 برابر 8 هجري ) در سمرقند فقط دو خانگاه ويران بودايي يافت که بيهوده براي احياي مجدد آن مي کوشيد. ( 4 ) در محلهاي ديگر نيز ظاهراً وضع همين طور بوده است؛ و جوزجان و طالقان در آن زمان از جمله ي نقاط غربي به حساب مي آمدند. ( 5 )

کمي به طرف جنوب، در درّه هاي گندهاره نزديکي کابل و در نواحي بلخ دين بوداکم و بيش توانسته بود خود را به صورت دين اکثريت و حاکم در آورد. ( 6 ) در اينجا مراکز مختلف تعليم و تعلّم ( مدارس ) بودايي به نام « وهاره » وجود داشته است که نام آن بر بعضي از امکنه باقي ماند، مثلاً نو بهار ( در اصل و هاره ي نو = استوپا ) ( 7 ) در بلخ ( 8 ) و حوالي سمرقند ( 9 )، و همچنين دروازه ي نو بهار در بخارا؛ بخارايي که خود نام خويش را مديون تلفظِ اويغوري لفظ « وِهاره » - « بُخار » - مي باشد. ( 10 ) امکنه ي مقدس بوداييان در اين نواحي، هنگام تسخير به دست مسلمانان مهاجم ( 11 ) مکرراً دستخوش ويراني گرديدند. ولي اين مانع آن نشد که دين بودا خود را تا مدتي در بعضي از مناطق مثلاً در بخارا حفظ نمايد، يعني در جايي که حتي تا زمان تصرف شهر به دست قتيبة بن مسلم ( 712/713 برابر 94هجري ) اهالي آن چهار مرتبه از اسلام به دين بودا برگشتند، و در آنجا سرانجام به جاي خانگاه بودايي مسجدي ( 12 ) بنا شد و هنوز در آن تا قرن دهم ( چهارم هجري ) بوداييان وجود داشته اند. ( 13 ) نظير اين امر نيز در مورد بخاراي قديم ( راميثن ) ( 14 ) و سمنگان ( خراسان ) در جنوب تُخارستان و باميان ( 15 ) و هم در مورد کابل ( که حومه هاي هندي نشين آن نيز بوداييان را در بر داشت ) ( 16 ) صادق است ( در جنب آن معابد و امکنه ي مقدس هندوان ظاهراً تا اراضي کنار هيلمند داير بوده اند. ( 17 )

با روي کار آمدن اسلام نيروي دين بودا در زمينه ي جلب پيروان نقليل يافت و حتي ديگر نتوانست تبليغاتي را که در بين ترکان آسياي مرکزي ( 18 ) شروع کرده بود، ادامه دهد و هدايت اقوام بي ديني مثل غوريان ( 1011/1015 برابر 402/406 هجري ) ( 19 ) و افغانان ( 1018/1019 برابر 409 هجري ) ( 20 ) را به اسلام غالب و مظفر واگذار نمود، يعني به اسلامي که قروني متمادي ( تا زمان حاضر ) لازم داشت تا بتواند خود را در اين سرزمين هاي کوهستاني صعب العبور پا بر جا سازد.
دين بودا بدون اين که اثري از خود به جاي بگذارد، در اسلام منحل نگشت: بعضي از احتمالات علمي روشن ( 21 ) حاکي است که شيوه و نوع مدارس بودايي: « وهاره ها » در وجود مدارس اسلام به زندگي خود ادامه داده است يعني در وجود آن مدارس عالي روحانيي که براي اولين بار در قرن دهم ( چهارم هجري ) و بخصوص در قرن يازدهم ( پنجم هجري ) در تحت رياست سلجوقيان و آن هم مخصوصاً اول در شرق عالم اسلامي به وجود آمده و تازه بعداً به خاور نزديک سرايت نموده است. در جنب آن، عقيده ي بودايي به تناسخ ارواح ظاهراً از همان آغاز در شرق سبب به وجود آمدن فرقه هايي گشته که کم و بيش به مزج و اختلاط عميقي با دين زردشت و اسلام منجر گشته است.

پي‌نوشت‌ها:

1- Christensen 39. ( با منابع مذکور در آن ) : و نيز رجوع کنيد به :
Messina,Christ,. Andre Godard,Yvonne Godard und Joseph Hackin: Les ahtiquites bouddhiques de Bamiyan,Paris und Brussel 1928 ( Memoires de la delegation archeol. Franc. en Afghanistan,II ) ;Nouvelles recherches archeologiques a Bamiyan, 1933 ( Mission.... III ) ; Conclusion... ( ebd. VI ) ; L"oeuvre de la delegation archeologique,Tokio 1933 ( Publ. de la Maison Franco Japonaise,Reihe A,Bd. I ) ;Joseph und Ria Hackin: Bamian,Fuhrer zu den buddhistchen Hohlenklostern und Kolossalstatuen,dtsch. Ausg. von Wolfgang Lentz,Paris 1939. -H. Heras: The spread of Buddhism in Afghanistan,im "Journal of the University of Bombay",Band VI,Teil IV, 1938. -A. Foucher: Notes sur les antiquites buddhiques de haibak ( Turkestan afghan ) , im "Journal Asiatique",12R,. IV ( VII. XII. 1924 ) ,S. 139-153; ( dazu vgl. edb. IV 355f;VI 350;XIII 175,356;XVII 170f ) ;Choshbyung Bu-ston: History of Buddhism, ubers. v. E. Obermiller,Heidelberg 1931/32 ( Materialien zur kunde des Bud-dhismus, Nr. 18 und 19 ). Wilhelm Barthold: Der iranische Buddhismus und sein Verhaltnis zum Islam,in : Oriental Studies in honour of Cursetji Erachji Pavry,London 1933,S. 29-32.
2- درباره ي کشف نقاشي هاي ديواري در افراسياب، پايتخت قديمي خراسان رجوع کنيد به : S. Oldenbourg im J. As. 215 ( 1929 ) ,S. 122f.
3- فهرست ابن نديم، ص 345 ( = Flugel,Mani 105 ); - و نيز کتاب ذيل که شامل مجموعه ي اخبار اقوامي است که در زمان باستان در آسياي مرکزي مي زيسته اند:
Iakinf. ( Bicurin ) : Sobranie svedenij o narodach obytavsich v Sredjej Azii v drevnija vremena,St. Petersburg 1851,III 183; Barthold,Vorl. 44; Barthold, Christ. 11.- Franz Altheim: Weltgrschichte Asiens im griechischen Zeitalter, Band I,Halle 1947,S. 95.
4- نويسنده ي ذيل از يک خانقاهي بودايي در سمرقند که هنوز در آغاز قرن هشتم ( برابر با دوم هجري ) به جاي بوده سخن مي گويد: Fuchs,Huei-ch,ao 451 و نيز رجوع کنيد به : K. al-Qand/Barthold,Turk. russ. I 49.
5- رجوع کنيد به : Ugo Monneret de Villard : II Iibro della peregrinazione nelle parti d,Orient di Frate Ricoldo da Mantecroce,Rom 1948. S. 51. ( Institutum Historicum FF. Praedicatorum,Romae da. S. Sabinae-Dissertationes Historicae,fasc. XIII ).
6- رجوع کنيد به Fuchs,Huei-ch,ao 448-452 ( با اخباري جداگانه درباره ي هر منطقه اي در قرن هشتم برابر دوم هجري ).
7- در اينجا نياکان خاندان وزراي برمکي به شغل « روحاني » اشتغال داشته اند. رجوع کنيد به مسعودي ( مروج الذهب )، ج4، ص 49؛ و نيز به : Brockelmann,Gesch. 104; Barthold,Vorl. 59f.
8- ابن الفقيه، ( BGA V ) صفحات 322-324 ؛ ياقوت، ج8، ص 321 به بعد ( توصيف مفصل ). و نيز رجوع کنيد به: Barthold,Turk. 77. درباره ي صور منقوش از زمان ساسانيان، رجوع کنيد به : حدود العالم ( فهرست: 36 ) ص 367.
9- رجوع کنيد به: Barthold,Turk. 85f.
10- رجوع کنيد به :
Wilhelm Tomaschek: Sogdiana 167f. ( in den "Sitzungsbrichten der Ak. d.
Wiss. in Wien,Phil-hist. Klasse",LXXXVII,1877 ) ;Barthold,Turk. 102.
درباره ي اسامي امکنه ي ديگري که با کلمه ي « بهار » ترکيب يافته اند، رجوع کنيد به : Monneret,Ric. 52 براي اطلاعات بيشتري درباره ي ريشه و اصل کلمه ي « وهاره »، رجوع کنيد به همين مرجع، ص 119.
11- مثلاً درالروز ( سيستان ) سال 654 ( برابر 33/34 هجري ) : بلاذري ( فتوح البلدان )، ص 394. / نوبهار در بلخ قريب سال 663/664 برابر 43 هجري ) ( بلاذري ( فتوح البلدان ) ، ص 408 به بعد؛ طبري، رديف 2، ص 1205 ؛ و نيز : Markwart,Eransahr 69;Markwart,Wehrot 46. / پيکند ( تخارستان ) سال 705 ( برابر با 86 هجري ) : طبري رديف 2، ص 1188؛ نرشخي ( تاريخ بخارا )، ص 43 ( غارت گنجهاي گرانبها! ) / سمرقند سال 712 ( برابر 93 هجري ) : طبري رديف 2، ص 1246 ( سوزاندن اصنام و ربودن خزاين ). / کابل سال 871/872 ( برابر 256 هجري ) : طبري، رديف 3، ص 1841؛ ابن الاثير، ج7، ص 82؛ و نيز Noldeke,Jaq. 193 / شاه - بهار در نزديکي کابل، يعقوبي ( بلدان ) ، ص 291؛ و نيز Tritton 111f.
12- نرشخي ( تاريخ بخارا )، ص 49 به بعد. و نيز رجوع کنيد به نوشته ي ذيل در باره ي امکنه ي متبرکه ي قبل از اسلام در بخارا و اطراف آن:
Wilh,Barthold: Mesta domusul manskoj kul,ty v Buchare i okrestnostjach, in den "Vostocnye Zapiski" I ( 1927 ) ,S. 11-25.
13- نرشخي ( تاريخ بخارا )، ص 18 به بعد. ونيز رجوع شود به : عوفي بنا به : Barthold,Turk. russ. I 83 ; و نيز Monneret,Ric. 52,Anm. 118.
14- مقدسي ( احسن التقاسيم )، ص 282؛ نرشخي ( تاريخ بخارا )، ص 6.
15- حدود العالم ( فهرست: 36 ) ص 109 سمعاني ( کتاب الانساب ) ص 63 ظهر؛ - ياقوت، ج2، ص 49 ( توصيف معبدي بودايي در هر دو منبع ).
16- اصطخري، ص 280؛ ابن حوقل ( کتاب المسالک، فهرست: 33 ) 450؛ - حدود العالم ( فهرست: 36 ) ، ص 111.
17- اين مطلب به خوبي از اظهارات حدود العالم ( فهرست: 36 )، صفحات 285 و 345 و Marquart,Zabul. 271.
18- رجوع کنيد به: Barthold,Vorl. 17.
19- تاريخ بيهقي ( فهرست: 161 )، ص 109؛ ابن الاثير، ج9، صفحات 75 و 76.
20- ابن الاثير، ج9، ص 107.
21- Baih. /Morley 248 نيز رجوع کنيد به : Barthold,Vorl. 60 و به منابع مذکور در آن.

منبع مقاله :
اشپولر، برتولد؛ (1386)، تاريخ ايران در قرون نخستين اسلامي ( جلد اول )، جواد فلاطوري، تهران: شرکت انتشارات علمي و فرهنگي، چاپ هفتم